مدافعان حرم

به زودی تصاویری از چال کاظم گذاشته می شود...

مدافعان حرم...

  موجی مایکل(مجتبی مایکل) ممده قیزقیز برادران دالتون ها مهدی سه کل و بسیاری القاب دیگری که این مکان ، برای بیان آنها جای مناسبی نیست ، جزء این دسته از اسامی است در قدیم ، توی محله های پایین شهر قم ، خصوصا ، محله ی چال کاظم هر آدمی ، به جز اسم خودش ،یه سری لقب داشت  این القاب به نوع شخصیت ، ظاهر ،تیپ ،کار ،شهر، اصالت ،علایق،ورزش و ... بستگی داشت وقتی به لقب "ممد چرک" بی می خوردیم، به سادگی می توان متوجه شد که این شخص دارای ظاهری نامرتب یا چهره ای درب و داغون هست یا مثلا وقتی به لقب " ایکیوسان" بر می خوردیم ، به سادگی می توان متوجه شد که این شخص دارای کله ای کچل می باشد  یا مثلا وقتی به لقب "میتی بروس(مهدی بروسلی )" بر می خوردیم ، به سادگی می توان متوجه شد که این شخص عشق بروسلی است ممد افغان ، حسین ترک ، علی کاجی ، ... نمونه های دیگه ای از القاب هست که شخص منتسب به شهر و کشور می باشد. حسین فری ، ممد کچل ، علی یه دست ، حسین خرسک ، میتی مارمولک و ... از دیگر القاب استفاده شده می باشد    اسم گذاشتن رو همه(البته همه نه) یکی از خصوصیات نامتعارف و ناپسند بچه های پایین شهره اینکه غیر از اسم خودت ، هر چی که بتونن به دنباله ی اسمت می چسبونن(معمولا الفاظ بد و ناشایست) این کار بیشتر از ضعف شخصیت طرف مقابل و حس حقارت درونی اون شخص نشئت میگیره خیلی انسان ها چشم دیدن خوبی های دیگران رو ندارن،برای مدافعان حرم...ادامه مطلب

یه سری شغل توی چال کاظم هست که با تاریخچه ی محله های پایین شهر پیوند خورده و هرکسی میخاد یادی از قدیم بکنه مطمئنا اسمی از این مشاغل به یاد ماندنی میاره وقتی از کوچه پس کوچه های چال کاظم عبور میکردیم ، صدای بلند : " بلبلی داغه ، بیا بلبلی ، ..." رو میشنیدیم،که با نوای گرم خدابیامرز ،حسین آقای بیطرفان(معروف به حسین بلبلی) به گوشمون میرسید واقعا مرد خوبی بود ، با هیکلی رشید ، روی موتور هوندای قدیمی می نشست و دنبال رزق و روزی حلال بود کمی از چال کاظم که به طرف دروازه ری حرکت می کردیم به گاری ساندویچ ترشی " علی عرب" می رسیدیم که برند معروف ساندویچ در کل اون مناطق بود (باور کنید مک دونالد چال کاظم ، ساندویچ ترشی علی عرب بود) الان ایشون در خیابان دروازه روی بطرف شاه سیدعلی ، ساندویچ می فروشه (خدا نگهدارش باشه) کله ی سحر،خروس خون،با صدای "سنگک خورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا " ، " برجمال محمد و علی صلواااااااااااات" "سنگکیه" از خواب بلند میشدیم و برای خرید سنگک ، با چشمانی نیمه باز و با لباس های شلخته و گاهی پابرهنه تو کوچه دنبال موتور این آقا می دویدیم (اونقدر سرعت انتقالش بین کوچه های چال کاظم زیاد بود که در هر محلی امکان دیدنش رو میتونستی بدی ،به عبارتی همه جا بود و هیچ جا نبود( فکر کنم از قانون کوآنتوم الکترون ها تبعیت میکرده )  تابستان ها هم که بازار "شانسی " ، " آب آل مدافعان حرم...ادامه مطلب

نوشته شده در پنجشنبه نهم آذر ۱۳۹۶ساعت 11:55 توسط علیرضا| |

مدافعان حرم...

حدود چندین سال پیش (تقریبا سال 78، 79) که کوچیکتر بودم ،شبهای چهارشنبه از مسجد امام حسین ع ، یه عده راه می افتادند و پیاده به سمت مسجد جمکران می رفتند.من چند باری با این که بچه بودم همراهشون می رفتم،یه حاج آقایی بود به نام احمدی،که مسئولیت بر و بچ رو به عهده داشت حدود دو ساعتی طول می کشید تا به مسجد جمکران برسیم،توی راه گاهی صدای سگ و شغال می اومد که کمی ترس داشت،تاریکی شب،آسمون پر از ستاره(مسیرمون از سمت یزدان شهر به سمت جمکران بود،تقریبا به موازات همین مسیر حرم تا جمکران)وسط راه یه آب انبار قدیمی بود که هم قدیمی و جالب بود ،هم چون انتهای اون تاریک بود و پیدا نبود ترسناک بود وقتی به مسجد می رسیدیم ، دعا و نماز می خوندیم و انواع نذورات که شامل حال ما میشد،یادم نمیره یه شب خیلی گرسنه م بود،تا مدافعان حرم...ادامه مطلب

یادش بخیر ، دبستان شهید ابراهیمی ، شیفت آقای کلهر و آقای چاووشی یادش بخیر ، آق رضا ساندیچی وسط چاله،ساندویچ ترشی هاش عالی بود ( خدابیامرزتش) یادش بخیر ،یاسین فلافلی ،فلافل هاش چرک و خوشمزه بود یادش بخیر دمپایی بازی ، کارت بازی ، تیله بازی ، کمربند بازی ، دزد و پلیس ، هفت سنگ ، جوجو گندم،عکس بازی... یادش بخیر ، کتک کاری و زد و خوردها (گاهی یه کوچولو فحش دادن ها ) یادش بخیر نوشابه زمزم ، روی درش شعار نوشته بود (که اگر جور میشد جایزه میدن) یادش بخیر پفک اشی مشی ، اونم یه شعاری داشت ... یادش بخیر آدامس آیدین،روی عکسهاش،روی توپ بازیکنانش نوشته بود آیدین یادش بخیر ... مدافعان حرم...ادامه مطلب

شاید بعضی ها یادشون نیاد این چیزها رو : *کاغذ باطله و نون خشکه می دادیم به نمکی ،او نم نمک بهمون می داد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار می داد، تابستون ها هم دمپایی پاره می گرفت جوجه های رنگی می داد *بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید ۱ ساعت قبل بخاری تو حموم روشن می کردیم. * کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم! * آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن! * موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم. * جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم. * پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون مدافعان حرم...ادامه مطلب

 شاید بعضی ها یادشون نیاد این چیزها رو : *شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت. *چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره. * انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ نیلو…دروغ نگو من اینجااام… * چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر. * توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم! * سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن” * تو بلفی و لیلیبیت.. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود مدافعان حرم...ادامه مطلب

 شاید بعضی ها یادشون نیاد این چیزها رو : * سره کلاس انشاء که میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!* یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود. * بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..! * دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.  * روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن. * قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم... *  تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر و مدافعان حرم...ادامه مطلب

بین صدای هیاهو گم میشینمیدونی دقیقا داری چی میشنوی و باید چکار انجام بدی خیلی ها زنبیل به دست هستند بعضی ها با موتوری که خورجین بزرگی روش قرار داره ، دارن چرخ میزنن پیرزنی با قدم های لرزان و گام های کوتاه داره واسه خودش میچرخه... خلاصه حال و هواییه اینجا(چال کاظم)خبری از مغازه ی میوه فروشی نیست(خیلی اندک و انگشت شمار وجود دارد) اینجا از میوه های مناطق استوایی،مثل آناناس و موز گرفته تا محصولات گوجه و خیار دشت ورامین رو میتونی به راحتی و با کمترین قیمت تهیه کنی گاری به دستانی که هر کدومشون ، جوری از بارشون(میوه ای که امروز برای فروش آورده اند)تعریف میکنند که باور بفرمایید ، استیو جابز مشخصات محصولات شرکت اپل رو با این ریز بینی و ظرافت بیان نمی کرد اینجا لازم نیست مسافت زیادی رو برای خرید میوه مدافعان حرم...ادامه مطلب